این سه نفر + ۲

این سه نفر داستان ما سه تاس، 3 تا دوست خوب.

این سه نفر + ۲

این سه نفر داستان ما سه تاس، 3 تا دوست خوب.

نظر من و اون یکی

این چند بیت نظر "من" و  "اون یکی" یه در مورد اوضاع و احوال روز:


از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل ازین غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه آیین داری ای چرخ


خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانه ویران
یارب بستان داد فقیران ز امیران
چه کجرفتاری ای چرخ چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه آیین داری ای چرخ

معرفی این سه نفر

یه توضیح اجمالی در مورد سه تامون بدم که همه بیکاران عزیزی که مارو میخونن بشناسن و بخونن:


ما سه نفر سال 84 بنیان دوستیمونو پی ریزی کردیم. هی آبش دادیم هی آبش دادیم تا الان که درختچهء زیبایی شده(تغذیه اش خوب بود زود درخت شد). البته این آب دادنا کار آسونی نبودا ولی خوب دیگه تلاش کردیم عرق ریختیم زحمت کشیدیم تا به اینجا رسیدیم.


"من" که من باشم هنوز دانشجوام(اول آشناییمونم دانشجو بودم، یعنی 3تامون دانشجو بودیم). "اون" همون سال شوهر کرد و رفت خونه بخت و در نقش یه همسر نمونه به فعالیت ادامه میده. "اون یکی" ام مثل من هنوز دانشجوئه و همیین روزا(تا 2 سال دیگه) میره خونه بخت البته دلم واسه مهربان همسر آینده اش میسوزه چون مطمئن نیستم بتونه نقش یه همسر خوب رو ایفا کنه باید دید دیگه!!!!! از لحاظ سیاسی(مهم ترین مباحث این روزهای مملکتمون) "من" و "اون یکی" مثه همیم. اما "اون" یه کم ناخالصی داره(از نظر من و اون یکی) باید روش کار کنیم تا دوباره خالص بشه. فعلا همینا یادم اومد اگه چیز جدیدی در مورد این 3نفر بود حتما در نهایت صداقت(صداقت مجازی) میگم تا همه بدونن ما کی هستیم و کی نیستیم


بیکار عزیز، سبز باشی و پایدار باقی و برقرار

"من"

اولین نوشته این سه نفر

به نام آنکه جمیل است و دوستدار جمال


سلام به بیکار عزیزی که داره این نوشته رو میخونه. امروز سه شنبه 18 اسفند 1388 من و اون و اون یکی دوستم بطور ناگهانی تصمیم گرفتیم وبلاگ مشترک دایر کنیم. تصمیمی که خیلی برق آسا به ذهن اون رسید و یهو من و اون یکی رو اغفال کرد، ما هم که سست عنصر قبول کردیم. بنده هم از طرف اون و اون یکی وکالت ایجاد اولیه رو گرفتم و وقتی اومدم خونه بسم الله گفتم و نشستم پای رایانه و یدونه وبلاگ(همین که میبینین) ساختم. امیدوارم که اون و اون یکی ام به قولشون وفادار باشن و همواره تو آپ کردن یاری ام کنن.



بیکار عزیز از اینکه تا اینجا باهام بودی سپاس. امیدوارم دوباره ام برگردی. پیشاپیش مقدمت گلبارون.