این سه نفر + ۲

این سه نفر داستان ما سه تاس، 3 تا دوست خوب.

این سه نفر + ۲

این سه نفر داستان ما سه تاس، 3 تا دوست خوب.

۴شنبه سوری خوش بگذره و البته بی خطر، ان شا الله.

الان برام یه اس ام اسی اومد که خیلی خوشم اومد، قشنگ بود. مینویسم شمام لذت ببرین:


قبر من جز خانه الفت نبود

خانه ام جز جای عاشق‌ها نبود

گرد هم در خانه ی من جایشان

عشق بود و عشق بود و غم نبود

چون شدم خاموش به یادآرید زمن 

جز حدیث عشق حدیث من نبود.


صدای ترقه و فشفه از بیرون می آد. آدم وسوسه میشه بره بیرون و یه کم دود کنه!!! تا نیم ساعت دیگه میرم و تو جشنواره نور علیه تاریکی ها شرکت میکنم. فقط امیدوارم امروز روز شادی باشه واسه همه... همه اونایی که می خوان شاد باشن. امیدوارم هیچ کس نتونه شادی رو از مردم بگیره... هیچ کس!!! حتی اونایی که خیلی ز...


3 شنبه ساعت 6:20 عصر/ شب چهارشنبه سوری

"من"

ای خدا

مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم ، خفقان
من بتنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
باز با شما هستم
این در ها را باز کنید
من بدنبال فضایی می گردم
لب بامی
سر کوهی
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره ی داد ِ مرا باید این داد کند
از شما خفته ی چند ، چه کسی می آید با من فریاد کند.


"من"

هو المحبوب

                                            بود سوزی در اهنگم خدایا       

                                     تو میدانی که دلتنگم خدایا    

                                     اگر تاب  پریشانی  ندارم      

                                     نه از اهن نه از سنگم خدایا    

                                                                                 ( مهدی سهیلی) اون

تقدیم به پدر عزیزم

چقدر دوست داشتنی است چهره ی مهربانت پدر.دستان چروکیده وترک خورده ات مانند زمین شخم خورده است که بذر محبت را در ان کاشته اند.چشمهایت چون خورشیدی هستند که هر صبح با مهربانی از پشت پلک های خسته ات طلوع می کنند و بر خانه نور می پاشند.               

 اگر من هنوز غم را نشناخته ام اگر طعم اشک را نچشیده ام سفره خالی را ندیده ام مدیون دست هایت هستم مدیون تویی که دست هایت پینه میبندد چهره ات چروکیده میشود وقامتت هر روز خمیده تر از دیروز می شود و تویی که هر روز مهربان تر از دیروز می شوی........تنها تو را...............؟       

اون    

کارت تبریک


اینم چندتا کارت تبریک چون سلیقه ها مختلفه هرکی از هرکدوم خوشش اومد فکر کنه اونو واسش فرستادیم که عید رو تبریک بگیم.















سال نو مبارک البته پیشاپیش

سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما...کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟...زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و ...سال نو مبارک ...چون همیشه امیدوار وسال نومبارک...


سلام به همه بیکارهای عزیزی که باز اومدن نوشته های ما سه تا رو بخونن، قبلا گفته بودم مقدمشون گلبارون اما دوباره ام میگم خوش اومدین.


شاید شب عید درست حسابی نتونم تبریک بگم واسه همین الان به همهههههههههههههه پیشاپیش فرارسیدن سال جدید رو تبریک میگم که هم اولین نفر باشم هم درست و حسابی تیربک بگم


ای نو بهار خنـــدان از لامکان رسیـــــدی
چیزی به یار مانی از یـــار ما چه دیـــدی
خندان و تازه رویی سر سبز و مشکبویی
همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریــدی



پس در نهایت منظور این بود که کلا سال نو مبارک. امیدوارم سال بسیار بسیار بسیار خوبی داشته باشین همتون با هم. سالی سبز و پربار...


"اون" و "اون یکی" عزیز


سال نو و بهاری نو را، فرصتی نو برای تازه شدن و بازنگریستن بر چگونه زیستن میبینم!
برای وجود نازنینت در این فرصت نو شوری نو برای ساختن و بهتر زیستن آرزو میکنم.
امیدوارم همیشه سلامت و سرزنده و مهربان و سبز و روشن بین باقی بمانی...


یادم باشد

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد...



"من"

تقدیم به نبض زندگیم م.......

به نام خداوند مهربانی که قلب مرا وسراپای وجودم را از عشق به تو لبریز ساخته عشقی که هر لحظه فزونی مییابد و بی قراری را در دلم برپا میکند.   

همه ی وجودم همه ی هستی ام سلام   

سلام به وجود پر از مهرت که عاشقانه دوستش دارم و منتظر دیدارش هستم.   

می خواهم پاسخ کلمات زیبا وهدیه ی با محبتت را بدهم.اما باور کن که جملات و صحبت های من نوشتی است و نه گفتنی.نمیدانم دیگر چرا نمیتوانم راحت بنویسم.      

شاید چون آنقدر وجودم به تو نزدیک شده که نیازی به این واسطه ها نیست.خود روح غرق شده ام در وجود تو همه ی اینها را خواهد گفت.     

من تو را تنها ترین وجود یکی شده با خود میدانم.    

هیچکس به قدر تو و من این پیوند را ندارد.                        

                                                       

       

                                                                                    همسرت      

اون

روز جهانی دوستای زپرتی

به نام خودش.


امروز یه اس ام اسی برام اومد که باعث شد هم روحم شاد بشه هم یادی از دوستای قدیمی بکنم، از طرف یه دوست قدیمی و البته اصفهانیه اصیل که دلم خیلی ام براش تنگ شده. مینویسم شمام فیض ببرین، چون من تک خور نیستم و همه رو تو شادیام شریک میکنم حتی شما:



emroz roze jahanie dustaye Zepertiye

toam in smso baraye zeperti tarin dostet befrest: happy Zeperti Friends DAY  bara khodam nafrestiaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa aaaaaaaa




هر روز جهانی ای رو حدس میزدیم باشه الا روز جهانی دوستای زپرتی. به حق چیزای نشنویده!!!!!


"من"

خرچنگ های مردابی

خرچنگ های مردابی

در این زمانه بی های و هوی لال پرست

خوشا به حال کلاغان قیل وقال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟
به شب نشینی خرچنگهای مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست؟
رسیده ها چه غریب و نچیده می افتن
به پای هرز علفهای باغ کال پرست!
رسیده ام به کمالی که جز انا الحق نیست کمال داررا برای من کمال پرست
هنوزم زنده ام و زنده بودنم خاریست
به تنگ چشمی نا مردم زوال پرست


آهنگ محبوب "من" خیلی خیلی دوسش دارم. از تقدیر بیشتر. یکی از معدود آهنگ های غمگینیه که به دلم نشسته. حتما گوش کنین خوشتون می آد. اینو دیگه واقعا از بچگی دوس داشتم.

از اینجاها دانلود کنین و حال مبسوط ببرین:


http://asemaneabryeman.persianblog.ir/post/93/

http://ehsanmusicer.mihanblog.com/post/14


عصبانیت و عشق

مرد درحال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر 4 ساله اش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد .

مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود

در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد .

وقتی کودک پدرخود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید : پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند ؟

مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست سخنی بگوید ، به سمت ماشین خود بازگشت و شروع کرد به لگد مال کردن ماشین .
و با این عمل کل ماشین را از بین برد و ناگهان چشمش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود :

( !دوستت دارم پدر )

روز بعد مرد خودکشی کرد .

عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند .

یادمان باشد چیزها برای استفاده کردن هستند و انسان ها برای دوست داشتن .

مشکل دنیای امروزی این است که انسانها مورد استفاده قرار می گیرند و این درحالی است که چیزها دوست داشته می شوند...




"من"

بخشی از مناجات دکتر علی شریعتی

بخشی از مناجات دکتر علی شریعتی

خدایا!
به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ، بربیثمری لحظهای که برای زیستن گذشته است، حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیاش سوگوار نباشم..
خدایا چنین زیستن را تو به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم دانست
  ...






"من"

کویر

آن شب من نیز خود را بر بام خانه گذاشته بودم و به نظاره آسمان رفته بودم؛ گرم تماشا و غرق در این دریای سبز معلقی که بر آن، مرغان الماس پرستارگان زیبا و خاموش، تک تک از غیب سر می زنند و دسته دسته به بازی افسونکاری شنا می کنند. آن شب نیز ماه با تلالو پرشکوهش که تنها لبخند نوازشی است که طبیعت بر چهره نفرین شدگان کویر می نوازد از راه رسید و گلهای الماس شکفتند و قندیل زیبای پروین - که هرشب، دست ناپیدای الهه ای آن را از گوشه آسمان، آرام آرام، به گوشه ای دیگر می برد - سر زد و آن جاده روشن و خیال انگیزی که گویی، یک راست، به ابدیت می پیوندد: "شاهراه علی"، "راه مکه"! که بعدها دبیرانم خندیدند که: نه جانم! کهکشان! و حال می فهمم که چه اسم زشتی! کهکشان، یعنی از آنجا که کاه می کشیده اند و اینها هم کاه هایی است که بر راه ریخته است! شگفتا که نگاه های لوکس مردم آسفالت نشین شهر آن را کهکشان می بینند و دهاتی های کاهکش کویر، شاهراه علی، راه کعبه، راهی که علی از آن به کعبه می رود.

دکتر شریعتی
کتاب کویر
"من"

دکتر علی شریعتی

سخنی از معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی:
اگر می خواهی در بند هیچ دیکتاتوریی اسیر نیایی
بخوان
بخوان
بخوان...


"من"